واقعیت این است که اگر چیزی برای سرمایه گذاری وجود نداشته باشد، دیگر اهمیتی ندارد که چگونه و در چه قالبی سرمایه گذاری کنیم و به همین دلیل است که که می گویم همه چیز با پس انداز شروع می شود. یعنی اول باید پولی جمع شود و سپس به فکر سرمایه گذاری و بهره برداری از آن پول افتاد و داستان این مقاله هم همین است. اول باید آموخت که چگونه پس انداز کنیم و سپس به سرمایه گذاری فکر کرد. بنابراین برای اینکه بتوانیم از نظر موفق باشیم، اول باید پس انداز کننده خوبی باشیم و سپس یک سرمایه گذار خوب.
به کرات دیده ام آدمهایی را که با شرایط درآمدی یکسان، آینده های متفاوتی را برای خود رقم زده اند. زمانی دو کارمند بانک در یک شعبه را می شناختم با شرایط دارایی نسبتا یکسان از نظر خانه، اتومبیل، جمعیت خانواده و حتی حقوق دریافتی. برای سالها مشتری همان شعبه بانک بودم. پس از چند سال فاصله این دو کارمند از نظر شرایط اقتصادی هر روز عیان تر می شد و یکی از آنها توانسته بود در ایجاد دارایی موفق تر عمل کند. واضح بود؛ هر دو حقوق نسبتا یکسانی دریافت می کردند اما یکی از آنها همه پولش را خرج می کرد و دیگری بخش کوچکی از درآمدش را پس انداز می کرد و این پس انداز یعنی داشتن پول برای شکار لحظه ها و فرصت ها و این همان چیزی است می تواند به یکباره افراد را از هم سطح هایشان جدا کند و اصطلاحا از روی زمین بلند کند. رابرت کیوساکی نویسنده کتاب پدر پولدار، پدر فقیر به این موضوع اشاره می کند که در اکثر موارد و قریب به اتفاق آدم ها، اگر درآمدشان مثلا در اثر یافتن یک شغل جدید 50 درصد افزایش یابد، هزینه هایشان هم به همان نسبت و یا حتی بیشتر افزایش می یابد. این ویژگی آدم های خرج کننده و بدون برنامه ریزی است و جالب این است که اکثر ما در همین دسته بندی قرار می گیریم.
دو روی سکه آرامش مالی
درآمد بالا داشتن و سرمایه گذاری های حرفه ای تنها یک روی سکه سعادتمندی و آرامش مالی است و روی دیگر سکه درست خرج کردن و پس انداز کردن است؛ همچنان که وارن بافت بزرگترین سرمایه گذار دنیا با داشتن ثروتی بالغ بر ده ها میلیارد دلار، به دلیل داشتن یک زندگی معمولی مشهور شده است. تعادل بین پول درآوردن و پول خرج کردن شاه کلید آرامش مالی در زندگی است و تمرکز بر هر کدام از این دو به تنهایی می تواند مخرب باشد. اگر کسی تمام تمرکز و انرژی اش را بر درست خرج کردن معطوف کند، قطعا از رشد و بزرگ شدن غافل می شود و حتی ممکن است به دام وسواس پولی و یا حتی خساست بیفتد و در مقابل غافل شدن از خرج کردن می تواند به ولخرجی و اتلاف منابع بینجامد و سالهای پایانی زندگی را با ریسک نبود دارایی کافی مواجه کند. بنابراین و در یک کلام زندگی همچون ترازویی است با دو کفه که هر دو باید وزن یکسانی داشته باشد تا این ترازو در تعادل بماند. یک کفه آن درست خرج کردن و مدیریت کارآمد هزینه هاست و کفه دیگر آن درست پول درآوردن و سرمایه گذاری هوشمندانه است.
پس انداز هم خوب است هم خیلی مهم
افراد از نظر برخورد با موضوع پس انداز به سه گروه تقسیم می شوند؛ کسانی که پس انداز می کنند، کسانی که پس انداز را درست می دانند اما فکر می کنند نمی توانند پس انداز کنند و کسانی که فکر می کنند نیازی به پس انداز ندارند. مورگان هاوزل در کتاب روانشناسی پول می گوید: “اولین ایده واضح که به راحتی مورد غفلت قرار می گیرد این است که ایجاد ثروت ارتباط چندانی با درآمد یا بازدهی سرمایه گذاریتان ندارد و ارتباط بسیار زیادی با پس اندازتان دارد.”
در موضوع ضرورت پس انداز و این که چقدر می تواند حیاتی باشد و اینکه اساسا امکان آن وجود دارد یا نه، اجازه دهید مثالی بزنیم. در دهه 1970 در نتیجه رشد جهانی اقتصاد، به نظر می رسید ذخایر نفت جهان در حال اتمام است، ولی خوشبختانه تمام نشد اما این تمام شدن فقط ناشی از یافتن منابع جدید نبود بلکه بزرگترین دلیل غلبه بر این بحران ساخت اتومبیل ها و کارخانه ها و خانه هایی بود که از نظر مصرف انرژی نیاز افزایش داد. همین مسئله در مورد پول هم صادق است. بازدهی سرمایه ما بیش از هر چیز نتیجه پس انداز و بهره وری مالی خود ما خواهد بود. بسیاری از اقتصاددانان پس انداز را موتور رشد اقتصاد کشورها می دانند و این موضوع در مورد آدم ها نیز صادق است و پس انداز در حکم موتور رشد مالی یک فرد می تواند قلمداد شود. دوباره تکرار می کنم که اگر چیزی برای سرمایه گذاری وجود نداشته باشد، دیگر اهمیتی ندارد که چگونه و در چه قالبی سرمایه گذاری کنیم و به همین دلیل است که که می گوییم همه چیز با پس انداز شروع می شود. بنابراین مهمترین نکته در متقاعد شدن به پس انداز این می تواند باشد که ما باید پس انداز کنیم و محکوم به پس انداز هستیم. درست مانند اینکه برای حفظ سلامت جسمانی باید از رژیم غذایی مناسب و ورزش بهره ببریم. البته احتمال دارد که همچنان برخی ها بگویند علیرغم اینکه می دانم پس انداز تنها راه مطمئن برای زندگی راحت و بی دردسر درآینده است اما باز هم نمی توانم این کار را انجام دهم.
اما چرا پس انداز سخت است؟
اصلیترین یا شاید یکی از اصلیترین دلایل عدم موفقیت افراد در پسانداز این است که پس از کسب درآمد، اول هزینههای خود را انجام میدهند و پسازآن تصمیم به پسانداز دارند. درحالیکه درس اول در پسانداز این است که پس انداز قبل از هر هزینهای در یک حساب جدا گذاشته شود و درست مانند هزینههای خیلی ضروری با آن برخورد شود. راهکار دیگر و یکی از اصلیترین دلایلی که منجر میشود شما موفق به پسانداز شوید، هدفگذاری است. داشتن اهداف مالی با بازه های زمانی مشخص می تواند این تعهد را در فرد ایجاد کند که به طور خودکار بخشی از درآمدهایش را در همان ابتدا از درآمدهایش جدا کند و به سمت هدف خود حرکت کند. و نکته پایانی اینکه در پسانداز یک نکته را هرگز فراموش نکنید؛ پسانداز “هر چه بیشتر بهتر” و این جمله یعنی پسانداز هرچقدر هم که کم باشد مهم نیست و اصل پسانداز مهمتر از مقدار آن است؛ چراکه حتی اگر پساندازهای کوچک ازنظر مالی تاثیر زیادی نداشته باشند، عادت به پسانداز میتواند در بلندمدت اثر خود را نشان دهد. فردی که پسانداز را جزئی از برنامه مالی زندگی خود میداند، با افزایش درآمدهای یکباره به جای هزینههای هیجانی و ولخرجی رفتار صحیحتری نسبت به دیگران از خود بروز میدهد.